جدول جو
جدول جو

معنی پیش امام - جستجوی لغت در جدول جو

پیش امام
(اِ)
پیش نماز. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
پیش امام
پیشنماز
تصویری از پیش امام
تصویر پیش امام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش سلام
تصویر پیش سلام
کسی که از روی تواضع یا خوش خویی در سلام گفتن پیشی کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش نماز
تصویر پیش نماز
امام جماعت، کسی که نماز بخواند و دیگران به او اقتدا کنند
فرهنگ فارسی عمید
(پَ اِ)
نام زیارتگاهی در استراباد که به امام زادۀ پنج تن نیز معروف است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 29 و 55 و 74)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
امام. (السامی) (مهذب الاسماء). امام جماعت. مقتدا. امام که در نماز جماعت او پیش باشد و دیگران خلف او نماز خوانند. (آنندراج) : و امیر عادل رحمهاﷲعلیه را پیشنماز بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 499).
جبهه سایان سجود در اجلال ترا
آسمان در صف پس آمدگان پیشنماز.
واله هروی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
کسی که از راه خاکساری یا خوشخوئی در سلام گفتن سبقت کند. گویند مرد افتادۀ پیش سلامیست. (آنندراج) :
هرجا غمی است پیش سلام دل منست
مشهور ملک فتنه بود روشناس من.
شفائی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 24 هزارگزی جنوب الیگودرز. کنار راه مالرو پرت پل به جاخشک. کوهستانی، معتدل. دارای 138 تن سکنه. آب آن از چاه و قنات محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
کسی که از راه خاکساری یا خوشخویی در سلام گفتن سبقت کند: مرد افتاده پیش سلامی است هر جا غمی است پیش سلام دل منست مشهور ملک فتنه بود روشناس من. (شفایی) کسی که در سلام پیشدستی کند
فرهنگ لغت هوشیار
لنگ یا حوله و امثال آن که بعضی کارگران جلو دامن از کمر بزیر آویزند پیش بند پیشگیر، چرمی که آهنگران بر زانو گسترند و کار کنند تا جامه شان نسوزد: از آن درفش فریدون گرفت عالم را که پیشدامن آهنگر صفاها نیست. (سراجانقاش)، هریک از دو قسمت از دامن جلو لباس مقابل پس دامن، خادم پیشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش نماز
تصویر پیش نماز
((نَ))
امام جماعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش نماز
تصویر پیش نماز
امام جماعت
فرهنگ واژه فارسی سره
پیش آمدن، پیش آمد، حادثه
فرهنگ گویش مازندرانی
پس و پیش، پشت هم زاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ایوان جلوی خانه های قدیمی
فرهنگ گویش مازندرانی